هر شب یک روایت از شهید-روایت چهارم
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۱ ب.ظ
❤️روایت چهارم❤️
چندسالی بود که با محمدحسن (رسول) هم سرویس بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بود فرصت مناسبی بود تا همدیگر را خوب بشناسیم .طی این مدت بارها از اخلاق و منش ایشان لذت بردم.با اینکه محمد حسن مجرد بود و مسیر سرویس ما از مناطق بالای شهر تهران می گذشت ، بارها متوجه این رفتار او شدم که خیلی. تلاش می کرد مسایل شرعی نگاه به نامحرم را رعایت کند . رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم ابا میکرد.
- ۰۰/۰۱/۱۵